«ایواسیوک» نویسنده و منتقد رومانیایی در سال ۱۳۵۴ در کتاب خود به ماجرای آشناییاش با صفارزاده و وضعیت ایران اشاره و از صفارزاده در آن کتاب بهعنوان چهرهای انقلابی تجلیل کرد و همین امر موجب شد مورد عتاب ساواک قرار گیرد جوان آنلاین: امروزه حضور زنان در عرصههای فرهنگی و هنری، امری عادی و پذیرفته شده است، اما در روزگاری نهچندان دور حتی در تهران نیز آموزش و فعالیت فرهنگی برای زنان چندان مرسوم نبود، چه رسد به شهر کوچکی، چون سیرجان. در همان دوران، زنی از دل این شهر برخاست که سرآمد زنان عصر خود شد؛ طاهره صفارزاده، بانویی که با آموختن علوم قرآنی، زبان انگلیسی، شعر و ادبیات، راهی تازه در عرصه فرهنگ و اندیشه گشود.
اسم طاهره صفارزاده ناگزیر عناوین و افتخارات زیادی را با خود یدک میکشد: شاعر، مترجم، قرآنپژوه، منتقد ادبی، نظریهپرداز و محقق، اما در این میان شاید مساعی او در فهم و ترجمه قرآن بیش از هر چیز دیگر برجسته باشد. صفارزاده با وجود تمام دشواریهای زندگی و محرومیتهای دوران کودکی، نهتنها در شعر و نقد ادبی سرآمد شد، بلکه نقشی بنیادین در شکلگیری نهادهای فرهنگی پس از انقلاب داشت. او از بنیانگذاران کانون فرهنگی و هنری نهضت اسلامی بود؛ مرکزی که با همکاری جمعی از نویسندگان مسلمان پایهگذاری شد و بعدها به «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و سپس به «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» تغییر نام داد.
حتی اگر دانشگاه الازهر مصر، طاهره صفارزاده را بهعنوان «برترین دانشمند زن جهان اسلام» معرفی نمیکرد، آثار و سیره علمی و فرهنگی او گواهی بر این مدعا بود و نیازی به مهر تأیید الازهر نبود.
گرچه رسم بر آن است که در معرفی هر شخصیت، شرحی از دوران کودکی و نوجوانی و نیز زندگی والدین او ارائه شود، اما من بر آنم که برخلاف این عرف، از ذکر تاریخ مَهْد و لَحَد و جزئیات زندگی شخصی پرهیز کنم و خواننده را برای آگاهی از این موارد به مدخل مربوط در ویکیپدیا ارجاع دهم. در این نوشتار، تمرکز من بر بررسی بخشی از توفیقات علمی و پژوهشی و نیز فعالیتهای سیاسی طاهره صفارزاده خواهد بود.
صفارزاده در ۱۱سالگی بخشی از دیوان حافظ را از حفظ داشت و آثار سعدی، حافظ، صادق هدایت و ترجمههای داستانی روز را با شور و دقت میخواند. او در جریان تدریس درس «ترجمه متون اسلامی» متوجه کاستیهای موجود در ترجمههای فارسی و انگلیسی قرآن شد. این دغدغه، نقطه آغاز پژوهشی ۲۷ ساله بود که در نهایت به ثمر نشست و نتیجه آن ترجمهای دو زبانه از قرآن کریم با عنوان «قرآن حکیم» بود. این اثر حاصل سالها تحقیق، یادداشتبرداری از تفاسیر و بررسی دقیق معادلهای زبانی است. او در اثر دیگرش «ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید» به یکی از ضعفهای اساسی ترجمههای رایج اشاره میکند یعنی بیتوجهی به ارتباط میان «اسماءالحسنی» و مضمون آیات. به باور او، هر یک از صفات الهی در بافت معنایی خاص خود معنا مییابد و نمیتوان آنها را در همه آیات به یک معنا ترجمه کرد. در ترجمه صفارزاده، آیات فارسی و انگلیسی روبهروی هم قرار گرفتهاند تا مخاطب بتواند تطبیقی روشن از دو زبان داشته باشد. او حتی در پایان آیاتی که معنا در آیه بعد ادامه دارد، بهجای نقطه از «نقطهویرگول» استفاده کرده تا پیوستگی مفهومی آیات نمایان بماند. ترجمه انگلیسی او ساده، دقیق و از واژگان مصطلح و روزآمد زبان بهرهمند است. در ترجمه فارسی نیز از تحتاللفظی بودن پرهیز و با زبانی روان، معنای مجازی و استعاری آیات را منتقل کرده است.
در طول تاریخ زنان آزاده بسیاری بودند که در برابر استبداد ایستادند و سکوت نکردند. ظلم ظالم و جور جائر ایمانشان را خدشهدار نکرد و در اوج اختناق، صدای حق را به گوش سایرین رساندند. صفارزاده در زمره همین زنان آزاده است. در شرح حالش آمده که یک روز از سوی بخش سمعی و بصری شرکت نفت که به کار تولید فیلمهای مستند نیز میپرداخت برای حضور در اردوی فرزندان کارگران شرکت نفت و تهیه داستانی از زندگی آنها جهت ساخت یک مستند دعوت شد. در این اردو نام و آوازهای که صفارزاده بهعنوان یک شاعر موفق در کشور یافته بود باعث شد بسیاری از کارگران زحتمکش و فرزندان آنها سراغ او بیایند و به گفتوگو و درد دل با او بنشینند. شنیدن سخنان آنها و اطلاع از رنجهایی که میکشیدند و ظلمی که مسئولان و حتی کارمندان شرکت نفت در حق آنها و فرزندانشان روا میداشتند، در کنار صحنههایی از برگزاری این اردوی نمایشی و تجملی و بیفایده، صفارزاده را متأثر کرد؛ نتیجه همه اینها ترکیدن ناگهانی یک بغض تلخ بود. در یک غروب غمانگیز که به عادت هر روز بچهها را در اردوگاه، پای پرچم جمع کرده بودند تا ضمن خواندن سرود به جان ولیعهد دعاکنند، صفارزاده بیاختیار از جا برخاست و به روی سکوی نزدیک پرچم رفت و بدون هماهنگی قبلی، بیدرنگ شروع به سخنرانی کرد. او در میان سکوت و حیرت همه گفت: «بچهها دعا نکنید. این حق شماستکه اینجا باشید. شما حق دارید که خیلی چیزها داشته باشید که ندارید. پدران شما حداقل دستمزد کارگری را هم نمیگیرند. شما به خودتان احترام بگذارید. از حقتان دفاع کنید. اگر معلمان به شما توهین کردند، شما هم به آنها توهین کنید و اگر فرزندان کارمندان شما را کتک زدند شما هم آنها را کتک بزنید...» فردای آن روز ساواک صفارزاده را برای ارائه پارهای از توضیحات فراخواند.
«ایواسیوک» نویسنده و منتقد رومانیایی در سال ۱۳۵۴ در کتاب خود به ماجرای آشناییاش با صفارزاده و وضعیت ایران اشاره و از صفارزاده در آن کتاب بهعنوان چهرهای انقلابی تجلیل کرد و همین امر موجب شد مورد عتاب ساواک قرار گیرد. یا آنکه یکی دیگر از نویسندگان معتبر اروپایی ضمن یک سخنرانی در دانشگاه کلمبیا بیان داشته: «خوشوقتم به امریکا آمدم، نه به سبب دیدن آسمانخراشهای محیرالعقول بلکه به دلیل آشنایی با شاعری ایرانی که تصور غلط مرا نسبت به یک گوشه از جهان اصلاح کرد. ما از طریق رسانههای گروهی جیرهخوار، شاه ایران را یک رهبر سیاسی مستقل و دوست ملتش میشناختیم و حالآنکه او صمیمیترین دوست امپریالیسم در خاورمیانه است.»
در سال ۱۳۵۵ به جرم سرودن شعر مقاومت دینی و امضا نکردن برگه عضویت اجباری در حزب رستاخیز از دانشگاه اخراج شد. او در ایام خانهنشینی، وقت خود را صرف خواندن تفسیر قرآن کرد و کتاب سفر پنجم را به چاپ رساند. طاهره صفارزاده تنها فردی است که قرآن را به دو زبان فارسی و انگلیسی ترجمه کرده است. او در طول زندگی پربارش پیوندی میان ایمان، ادبیات و علم برقرار کرد و نشان داد زن مسلمان میتواند هم اهل تفکر و پژوهش باشد و هم در میدان عمل فرهنگی، نقشآفرین. گرچه امروز یکی از مهمترین سالنهای حوزه هنری انقلاب اسلامی که بستر برگزاری نشستهای علمی و ادبی است به نام طاهره صفارزاده مزین است، اما رجاء واثق است که سیره و منشش الگوی زنان جامعه قرار گیرد و به صِرف این نامگذاریهای تشریفاتی اکتفا نشود.